آواز و تصنیفی که ایرج بسطامی هرگز نخواند و هیچ کس هرگز آن را نشنید

به گزارش وبلاگ طفره، بم را قبل از زلزله با ارگ باستانی، نخلستان ها، باغات مرکبات و معماری کویری اش می شناختیم، اما پس از آن فاجعه آنچه حتی زودتر از آن بزرگ خشتی در فکر ما نقش می بندد تصویر و صدای دلنشین زنده یاد ایرج بسطامی است.

آواز و تصنیفی که ایرج بسطامی هرگز نخواند و هیچ کس هرگز آن را نشنید

به گزارش وبلاگ طفره، 5 دیماه 1382 غم انگیز ترین روز تاریخ شهر باستانی بم و به طبع آن همه ایران بود، زیرا بسیاری از برترین مردمان این شهر کویری هیچگاه طلوع آفتاب آدینه را ندیدند و به خواب ابدی رفتند، روزی که در آن جدای ضایعه انسانی ضایعه بزرگ فرهنگی نیز رخ داد و میراث باستانی قلعه بم به شدت آسیب دید و نازنین صدای موسیقی ایرانی برای همواره خاموش شد.

شبی که ایرج رفت

ایرج بسطامی با گلپونه ها و صدای منحصر بفردش برای بسیاری از ما ایرانی ها نام و صدایی آشناست، هنرمند ساده زیستی که با دیگر وبلاگ طفرهانش به دنیا تاریخ بم کوچ کرد و فقط میراثی از هنر اصیل ایرانی برای ما به جا گذاشت.

  • بشنوید | آواز سالار عقیلی برای دل شکسته ایران | معروف ترین قطعه این خواننده برای کدام سریال ساخته شده است؟
  • بشنوید | قطعه تازه محمد اصفهانی

محمد علی علومی نویسنده نام آشنای اهل بم که از کودکی با ایرج بسطامی دوستی نزدیک و صمیمانه ای داشت در باره او گفته بود: هرچه از کودکی یادم می آید ایرج در آن حضور دارد. دوستی ما بسیار نزدیک و صمیانه بود، با آن چندین سال از فقدان او می گذرد هرگز از حضورش در فکر و زبان من جاری و ساری است و از من دور و یا کم نمی گردد.

اندوه بم اندوه کوچکی نبود تا یک نویسنده طنز پرداز و خوش قریحه مانند محمدعلی علومی را به نوشتن داستان های تراژیک و خاطره وا دارد. اگرچه خودش گفته بود: حادثه بم، قصه مردم شهری است که یک شب را نتوانستند به صبح برسانند و برای همواره و ابد در خوابی سنگین جا ماندند . من هیچگاه اندوه بم را به عنوان تلخ ترین خاطره زندگیم نمی پندارم زیرا این واقع ، تراژدی فراموش نشدنی یک ملت است .

علومی در این سال ها بم را آنطور که دوست دارد بازسازی می نماید. علومی نخل های پیر و کهنسال را بارها و بارها در خیابان ها و کوچه باغ های بم می کارد .ارگ و تمامی محله های قدیمی را دوباره و چندباره می سازد، در بم علومی ، ایرج بسطامی هر غروب زیر یکی از طاقی ها می نشیند وآواز می خواند.

علومی بیان نموده بود: ایرج ساده و بی ریا آنقدر صاف و بی غش که هیچگاه نمی شد تصور کرد او صاحب آن صدای ماندگار و هنرمند کم نظیر است. وقتی بم لرزید همه به سوگ رفتند. دردش قابل توصیف نیست، اما با این وجود، من در یک شب به دو مصیبت بزرگ دچار شدم، نخست شبی که بم لرزید و دیگر شبی که ایرج رفت!

ایرج برترین بود

جان باختن زنده یاد بسطامی در زلزله بم اگر چه برای مردم هنر دوست ایران ضایعه ای اسفناک بود اما هنرمندان عرصه موسیقی در کنار مصیبت بم رنج مصیبت از دست دادن یک دردانه در آواز و موسیقی ایرانی را متحمل شدند و هر یک به نوعی در ذکر این مصیبت حرف ها زدند. اما یکی از موضوعات عجیب و کمتر شنیده شده مربوط به اظهارات زنده یاد پرویز مشکاتیان است که بعد از فاجعه زلزله بم در باره مختص بودن صدای ایرج بسطامی گفته بود.

ایرج شش سال شاگرد استاد شجریان بود و خسرو آوزاز ایران درباره او گفته بود: آینده خوبی برای او پیش بینی می کنم. حضور در کلاس های شجریان موجب دوستی و نزدیکی او با زنده یاد مشکاتیان می گردد که حاصل این دوستی و همکاری خلق چندیت آلبوم موسیقی می گردد. زنده یاد مشکاتیان پس از مرگ ایرج بسطامی، گفته بود قطعه ای را ساخته ام که تنها بسطامی توانایی خواندن آواز آن را داشت، اما چون دیگر در میان ما نیست آن آهنگ را منتشر نخواهم کرد چرا که شخص دیگری توانایی اجرای آن را ندارد. همین مساله باعث شد تا آن آواز و تصنیف خوانده نگردد و هیچکس آن را هرگز نشنود.

منبع: همشهری آنلاین

به "آواز و تصنیفی که ایرج بسطامی هرگز نخواند و هیچ کس هرگز آن را نشنید" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "آواز و تصنیفی که ایرج بسطامی هرگز نخواند و هیچ کس هرگز آن را نشنید"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید