احسان علیخانی در فستیوال هیپ هاپ
به گزارش وبلاگ طفره، روزنامه شهروند: بیت باکس، بریک دنس و گرافیتی را کمترکسی می شناخت. احسان علیخانی دنبال همین ناشناخته ها و کمترشناخته شده ها بود. این طور شد که مُجوز پیوند هیپ هاپ و تلویزیون را گرفت. او اخذمجوز های بسیاری را در کارنامه خود دارد. انگار قرار است بسیاری از نخستین ها در سیمای جمهوری اسلامی به دست علیخانی رقم بخورد. او مجریِ پُرطرفدار و درعین حال حرف گوش کنِ صداوسیماست. عصر جدید مُزد این دو فاکتورِ علیخانی به حساب می آید!
پیوند هیپ هاپ و صداوسیما به کجا برمی گردد؟
هیپ هاپ جنبشی فرهنگی است که از چهار عنصر تشکیل شده است. وقتی که می خواهیم حضور این جنبش در تلویزیون را آنالیز کنیم، به رپ و چند نام می رسیم؛ شهاب حسینی، مهران مدیری و رضا عطاران. آن ها در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 در اجرا و سریال هاشان از رپ بهره بُردند.
عطاران این تجربه را حتی در کار های بعدی اش هم تکرار کرد. رپ خوانیِ او هنگام افطار در ماه رمضان پخش می شد و همین مسأله یک هنجارشکنی به حساب می آمد. رپ که پیش تر در رسانه های رسمی به عنوان نشانه شیطان پرستی، شرارت و وندالیسم معرفی می شد، حالا به ایرانی ها سلام می کرد.
خانه به دوش، متهم گریخت و ترش وشیرین سریال های عطاران اند که تیتراژ آن ها با استفاده از موسیقی رپ ساخته شده. شهاب حسینی هم مجریِ برنامه ای به نام اکسیژن بود که از شبکه دو پخش می شد. او یک قطعه رپ در اکسیژن خواند که در زمان خودش کلی مورد استقبال نهاده شد.
خندوانه هم مدت هاست که با توسل به شاخه های مختلف هیپ هاپ سعی می نماید با هیجانِ بیشتری فراوری گردد. خندوانه ای ها در قسمت های مختلف برنامه شان از بیت باکس، رپ و گرافیتی استفاده نموده اند. رپ در تلویزیون ایران معمولا در دوحالت رُخصتِ حضور پیدا می نماید: مسخره بازی یا مُجرم انگاری. مهران مدیری پیشگام استفاده مسخره آمیز از رپ است. وزنه اصلیِ این ماجرا هم بر دوش جواد رضویان می افتد. این بازیگر انگار توجه ویژه ای به رپ دارد. او در سریال سروش صحت هم در صندلی یک رپر نهاده شد.
رضویان حتی چندوقت پیش در خندوانه اجرای رپ داشت . وقت دیگری که صداوسیما سراغ این شاخه از هیپ هاپ می رود، زمان کاراکترسازیِ منفی است. آن هایی که قرار است دُزد، عیاش و شَرور نشان داده شوند، شیفته رپ اند! شخصیت مانی در سریال بچه مهندس مصداق دقیق این حرف است.
او تُخس، جِلف و شَر به تصویر کشیده شد و خانواده ای ازهم پاشیده داشت . در واقع می توان گفت: صداوسیمایی ها معمولا وقت هایی سراغ رپ می روند که دو نوع کاراکتر دارند: شرور و بد یا لوده و مسخره! درک آن ها از هیپ هاپ اغلب همین قدر سطحی و نادرست است.
اهالی خانواده هیپ هاپ چرا به تلویزیون می روند؟
شاید مهمترین ادعای آن دسته از هیپ هاپی هایی که به تلویزیون می روند، معرفی این فرهنگ به مردم باشد. آن ها مدعی اند که مردم از این راه با فرهنگ هیپ هاپ آشنا می شوند و درک درستی نسبت به عناصرِ آن پیدا می نمایند. اما آیا صداوسیما و برنامه سازانش دنبال تبیین اصول هیپ هاپ اند؟! آیا آن ها اصلا اسمی از هیپ هاپ به میان می آورند؟ این اجازه را دارند؟ یا این که فقط دنبال گزینه سرگرم سازی اند؟! صداوسیما چیزی به هیپ هاپ اضافه می نماید یا چیزی از آن می گیرد؟ این فرصت منجر به شناخت و همراهی مردم می گردد یا کالایی سازیِ هیپ هاپ؟
وقتی اهالیِ این خانواده مثل بقیه فرهنگ ها و هنر ها روی زمین و بر صفحه تلویزیون حاضر می شوند، چطور می توانند از رویارویی با جریان اصلی حرف بزنند؟ اصلا جریان اصلی ای باقی می ماند؟ این چیزی ا ست که دقیقا آن گروهِ محافظه کار می خواهند: یک هیپ هاپ تقلیل یافته درحد دیگرهنر ها و سرگرمی ها. چیزی شبیه به هنرِ همان آدمی که به خودش موز می چسباند یا شبیه به هنر فردی که روی سرش چوب خرد می کرد . به قول نوید مرداب، تجاری سازی مفاهیم هنر زیرزمینی برای دیده شدن و پول درآوردن در هر ابعاد و صندلیی که باشد بی ارزش است. هنر حتی اگر اسم هیپ هاپ را یدک بکشد و بی دغدغه باشد، مثل مداد بی مغز می ماند؛ هرچقدر که آن را بتراشی، چیزی نیست!
ما به کدام رسانه می رویم و با چه آدم هایی سَروکار داریم؟
هدف تلویزیون از میدان دادن به خانواده ای که هیچ اعتقادی به کاروبارشان ندارد، چیست؟ آیا آن ها برابر حضور همه جانبه و موثر این خانواده کم آورده و مُجاب شده اند؟ یا با عرصه دادن به فکر قرائت های جدید و ابتر از این فرهنگ اند؟ پاسخ به این پرسش ها ساده است. کافی ا ست نگاهی به سازمان صداوسیما و رویکردش بیندازیم.
آن وقت متوجه می شویم که این رسانه به هیچ وجه مواجهه همدلانه ای با هیپ هاپ ندارد. اصلا نمی تواند هم داشته باشد. زهرا چخماقی یکی از کارمندان تلویزیون است که گزارشی تخریبی علیه هیپ هاپ ایران ساخته. او در یک دقیقه با ترکیب های زیر برای کوبیدنِ رپ زور می زند: خیلی ذهنو درگیر می کنه؛ خیلی تنده؛ خوشم نمیاد؛ موادمخدر؛ قانون شکنی؛ جملات مبتذل و تحقیرآمیز؛ آشفتگی؛ نمی شه جلوی خونواده و حتی دوست ها گوش داد؛ بی اعتنایی به ساختار های شعری و قافیه سازی؛ درست صحبت نمی کنن؛ رپ و حرف هاش تأیید اجتماعی نداره؛ مواجهه با مفاهیم پوچ گرا، افسرده و پُر از ناسزا . به قول فدایی در جعبه جادویی، ندارم حسی به عشقی که تحمیل شه از جعبه جادویی/نمی شه سربسته حرف زد/وقتی آینه نشون می ده سرباز هرشب/عقلم می گه بجنگم بشکنم مرز های فلزی رو/به تلویزیون نشم خیره/یه جعبه که به زبونای مختلف چرند می گه/در حدی که/جنگ شده سینمای حضار و . از طرفی، داورانِ این میدان چه کسانی اند؟ آیا صلاحیت نظردهی درباره هیپ هاپ را دارند؟ نگاه ها و سوال های داوران نشان می داد که آن ها نخستین برخورد -دست کم- مستقیم شان با هیپ هاپ را در عصر جدید تجربه نموده اند!
مگر هیپ هاپ خودش رسانه نیست؟
زیرزمین، اعتراض، فرهنگ، استقلال ...؛ این ها واژه هایی اند که روز به روز کمرنگ و کمرنگ تر می شوند. چهره های تریبون دارِ هیپ هاپ مُدام زور می زنند تا اصل های ریشه دار را از این فرهنگ جُدا نمایند. همین هم می گردد که رسانه جریان اصلی، مَقر جولان مدعیان جریان فرعی می گردد.
این میزان از قرابت بی سابقه است. همه این ها درحالی اتفاق می افتد که یکی از ویژگی های هیپ هاپ عدم وابستگی به رسانه هاست. دلیلش هم واضح است: هیپ هاپ خود رسانه است. شما چه رسانه ای را کارآمدتر از خیابان و دیوار سراغ دارید؟ به قول الون (پیشگام گرافیتی در ایران)، هنرمند زیرزمینی به محض آن که به فکر ساختن برج وبارو از هنر خود گردد، از زیرزمین فاصله خواهد گرفت؛ چراکه در این جا خود را تابع الگوی پله های ترقیِ سیستم می نماید.
حتی اگر شعار ها یا پوششی آزادی خواهانه به کارش بدهد، باز هم در پایه کار خود تابع سیستم عمل می نماید و این تناقض با حرف یا سکوت برطرف شدنی نیست؛ بلکه تنها عمل و روش انتخاب عملیِ هنرمند می تواند زیرزمینی و پیشرو بودنش را نشان دهد. ساحتی از هنر را زیرزمینی باید دانست که آگاهانه به تمامی این الگو ها پشت نموده است .
هنرمند زیرزمینی به عمق می رود و از آن جاکه خود باید روشنی بخش راستا های نهفته و ناگفته زیرِزمین باشد، از پله گریزان است. چه بسیار دوستانی که هم زیرزمینی اند و هم با همین برچسب و نام، فعالانه به دنبال شرکت در فستیوال ها و جشنواره ها فرم پُر می نمایند و در بهترین و تکامل یافته ترین حالت نظرشان این است که به هرحال باید از این تریبون ها استفاده کرد تا این آثار یا این صدا به مخاطبانِ بیشتری برسد! اما دوستانِ من! زیرزمینی یک برچسب بازاریابی نیست .
شسته رفته بنویسم: ما همان طور که در رپ باید افراد بی مایه ای مثل لیتو داشته باشیم تا شیفته رض، نوید، سورنا و پیکار شویم؛ در بیت باکس و بریک دنس هم لابد باید لیتو های کم ارزشی داشته باشیم تا قدر سورناهایش را بدانیم. همان ها که قیمت ندارند، اما قیمتی ترین اند!
منبع: برترین ها