آقای استقلال، این رسمش نبود

به گزارش وبلاگ طفره، عصر آدینه دی ماه 88 در حاشیه بازی دو تیم فوتبال استقلال - تراکتورسازی تبریز تماشاگران تراکتورسازی برای نشان دادن علاقه خود به رنگ پیراهن تیمشان چند کبوتر سفید را که بال های رنگ شده به رنگ قرمز در آسمان استادیوم به پرواز درآوردند.

آقای استقلال، این رسمش نبود

به گزارش وبلاگ طفره، یکی از کبوترها که قادر به پرواز کردن نبود به سمت سکوهای استقلال پناه برد اما به محض پناه بردن این پرنده به سمت سکوهای آبی تماشاگری سنگدل به جرم رنگی بودن بال های این کبوتر در برابر همگان سر این پرنده را از بدن جدا کرد و به داخل پیست تارتان استادیوم ازادی انداخت! به علت واقعه خبرنگار تماشاگر یک مصاحبه خیالی با جفت این کبوتر نوشته بود که در ادامه می خوانید.

تماشاگر 11 ویژه نامه ورزشی وبلاگ طفره خانواده ضمـن ابـراز همـدردی با جنابعالی لطفا خودتان را معرفی کنید.

بنده همسر مرحوم کبوتری هستم که هفته گذشته در ّگی استادیوم آزادی به وسیله طرفداران استقلال دچار بی کل شد و جانش را از دست داد. به همین مناسبت، مراسمی با حضور...

از بحث مان دور نشویم؛ دقیقا شرح بدهید چرا همسرتان با طرفداران تیم رقیب درگیر شد؟

هیچ درگیری نبود. شوهر خدابیامرزم اصلا اهل فوتبال نبود و فقط به خاطر یک لقمه ارزن به استادیوم رفته بود. ایشان را خام کردند و گفتند 10هزارتومان می دهند که سطل رنگ قرمز را بپاشد روی خودش.

چرا با لباس قرمز به جایگاه آبی ها رفت؟

قصدش خیر بود. می خواست به آن ها تذکر بدهد که کاری به داور نداشته باشند و فقط تیم خودشان را تشویق نمایند.

مگـر تماشـاگران اسـتقلال چـه شـعارهایی می دادند؟

همه اش طعنه می زدند که ما که رفتیم آسیا... کبوتر دقت کن. فقط به خاطر یک تذکر ساده آن رخ داد؟ یک کل کل محبت آمیز درباره 6تایی ها یا یک چنین چیزی هم شکل گرفت که به نظرم چندان مهم نبود. به یکی شان هم گفته بود: تو که اون گوشه نشستی، بغ بغو!

آن مرحوم با چه وسـیله ای از به استادیوم آمده بود؟

با هیچی. ما بچه همین جا هستیم. هر روز سر همین چهارراه دان و ماست مان را می خوردیم. آقای ما با لهجه شیرین تهرونی بغ بغو می کرد و مخرج حرف غ و حتی ق را درست ادا می کرد! ناراحتی من بیشتر به همین علت است که طرفداران استقلال به وبلاگ طفره خودشان هم رحم نکردند.

خیلی دل پری دارید؟

بابای بچه های ما آزارش به مورچه هم نمی رسید و لب به مورچه نمی زد(گیاه خوار بود). ایشان کلا آدم قانون مداری بود. هیچ وقت در محوطه فرودگاه پرواز نمی کرد و به قانون هواپیمایی کشور احترام می گذاشت. راستش را بخواهید، از هواپیما و توپولوف و این جور چیزها می ترسید. خدابیامرز هرگز روی دوش عابران پیاده سردوشی درست نمی کرد و روی شیشه ماشین مردم یادگاری باقی نمی گذاشت. می گفت مردم گناه دارند. عشقش مردم بود، اما دستمزدش را این جوری دادند.

کسـی از باشـگاه اسـتقلال برای همـدردی و عذرخواهی به لانه شما نیامد؟

چرا، یک نفر با یک جعبه شیرینی و یک تاج گل آمد. یک بیانیه هم دادند و گفتند که شرمساریم، ولی شرمساری خشک و خالی برای بچه های ما آب و دان نمی گردد.

مثل این که هنوز این باشگاه را نبخشیده اید.

از یک طرف می گویند شرمساریم و از طرفی دیگر اعلام می نمایند که آن آقا طرفدار ما نبوده و قبل از ورود به جایگاه استقلال، پیراهن آبی این تیم را سرقت نموده و این پیراهن از درجه اعتبار ساقط بوده. بیایند روراست باشند و به جای بیانیه دادن علیه قلعه نویی و وبلاگ طفره، به قول آقای مایلی کهن مواظب گنده باقالی های دور و بر خودشان باشند

! الان چه انتظاری از باشگاه دارید؟

ما هیچ دشواری نداریم، فقط آقای واعظ باید قول بدهد که مادام العمر به ما خرجی می دهد. قسط اول را هم به آقای انصاری بگوید که توی همین هفته زحمتش را بکشد. به هر حال ما هم خرج داریم و برای امر خیر بعدی باید به فکر جهیزیه باشیم. خدا آن مرحوم را بیامرزد که می گفت: زن! وقتی من مردم، یک وقت به آتیش من نسوزی ها!

اوضاع کفترها کلا خوب هست؟

آن قدیم ها ارج و قرب بیشتری داشتیم. الان با تیر وکمان مگسی می افتند به جان بچه های ما.

حرف دیگری ندارید؟

خیر. بنده کوچک تر از این هستم که حرف دیگری داشته باشم!

منبع: همشهری آنلاین

به "آقای استقلال، این رسمش نبود" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "آقای استقلال، این رسمش نبود"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید